سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زورق

توصیه قرآنی مقام معظم رهبری

    نظر

دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) یکی از توصیه‌های قرآنی معظم‌له را منتشر کرد:

"در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم، به جوانانی که می‌آمدند، می‌گفتم که هر کدام از شماها یک نسخه‌ی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری می‌ایستید و فراغتی پیدا می‌کنید - یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت - قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید. تعدادی که این‌طور عمل کرده بودند، هرچند بسیار اندک بودند، لیکن احساس می‌کردم که اینها با این‌که غالباً هم عربی نمی‌دانستند، اما از لحاظ فهم معارف اسلامی، از دیگران برجسته‌تر بودند و به‌طور ممتازی با آنها تفاوت داشتند". بیانات در دیدار قاریان مصری 1370/11/3


زنانی که برای همسرشان خانه ای ازآتش می سازند

    نظر

یامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: هر گاه زنی در حالی که آرایش کرده و معطر است از خانه‌اش خارج شود و همسرش از این عمل او خشنود باشد برای آن همسر برابر هر قدمی که آن زن برمی‌دارد خانه ای از آتش ساخته می‌شود.
پس بال‌های زنانتان را کوتاه کنید(و به آنان قدرت جولان ندهید). در بلندی بال‌هایشان پشیمانی است و کیفر آن آتش است و در کوتاهی بال‌های آنان خشنودی و سرور و بی حساب وارد بهشت شدن است.
وصیت مرا درباره زنانتان حفظ کنید تا از دشواری حساب (روز قیامت) نجات یابید و هر کس وصیت من را حفظ نکند نزد خدا چه حال بدی خواهد داشت!

متن حدیث:

و المراه اذا خرجت من باب دارها متزینه متعطره و الزوج راض، بنی لزوجها بکل قدم بیت فی النار فقصروا اجنحه نسائکم و لا تطوّلوها فان فی تطویل اجنحتها ندامه و جزاوها النار و فی قصر اجنحتها رضا و سرور و دخول الجنه بغیر حساب احفظوا وصیتی فی امر نسائکم حتی تنجوا من شده الحساب و من لم یحفظ وصیتی فما اسوا حاله بین یدی الله تعالی.

«جامع الاخبار، صفحه 158»

فاطمیه

    نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از ادعاهای اهل سنت این است که خلیفه دوم و همراهان به دستور خلیفه اول برای گرفتن بیعت تا مقابل خانه فاطمه سلام الله علیها رفت ولی در هیچ نقل تاریخی نیامده که در خانه را آتش زده و به حضرت زهرا  ضربه ای زده باشند
این روش یکی از تاکتیک های اهل سنت است برای کسانی که از منابع تاریخی اطلاع ندارند
در زیر به چند منبع تاریخی که همگی مربوط به قرن های اولیه تاریخ هجری است توجه کنید. نویسنده های این مطالب خود اهل سنت هستند
مسعودی (قرن 3و 4 هجری) در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.»[اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 24.]

اما منابع اهل سنت

 عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[ الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.]ا

همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ، عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[ اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.]ا

 صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت می‏گوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت  زد که محسن را سقط نمود.»[لوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.]ا

  مقاتل بن عطیة (505هـ) :ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(علیهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(علیها السلام) و احرق باب الدار .ا
(الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه ، ص160 و 161 که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ ).ا

هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (علیها السلام) فرستاد ، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد ... .ا
این ها تنها منابعی نیست که به این مطلب اشاره کرده اند وتمام این مدارک در حالی است که در آن زمان حکومت در دست خلفا بوده است و آنها تاثیر زیادی در تاریخ نویسی آن دوران داشته اند و عموما در هر حکومتی حاکمان بر ثبت حوادث تاثیر میگذارند.
و تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل

 

 


عیدوفاطمیه

    نظر

چهار رباعی به مناسبت تقارن فاطمیه با نوروز از وحید قاسمیان تقدیم حضور مخاطبان خواهد شد:


 هر سال منم عبد عطایت مادر 
خوشبخت شدم ذیل دعایت مادر 
نوروز که قابلی ندارد بی بی 
صد عید، الهی به فدایت مادر  
 
******  
 
من شیعه شدم رها ز هر قید 
در دام محبتت شدم صید 
مادر به خدا نمی فــروشم 
یک لحظه ی روضه ات به صد عید  
 
******
 
آغشته بهارمان به عطر یاس است 
ای شیعه دل صاحبمان حساس است
حرمت بگُذارید اگر فاطمه را
عیدی همه با پسرش عباس است
 
******
 
بر شیعه و محب ولایت مبرهن است
محدوده شعور و ارادت معین است
غافل مشو ز اصل خوشی ها که عیدمان 
با روضه های حضرت زهرا مزیّن است
 
 


مومن کیست

    نظر

روی ان رسول الله(ص) قال: لایکمل المؤمن ایمانه حتی یحتوی علی مائه و ثلاث خصال فعل و عمل و نیه و ظاهر و باطن؛ از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمودند: ایمان مؤمن کامل نمی شود تا اینکه دارای 103 خصلت در فعل و عمل و نیت و باطن و ظاهر گردد.
فقال امیرالمؤمنین(ع) یا رسول الله ما یکون المائه و ثلاث خصال. فقال یا علی! من صفات المؤمن ان یکون؛ آنگاه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: یا رسول الله آن 103 خصلت کدامند؟ فرمودند: یا علی از جمله صفات مؤمن این است که جوال الفکر، جوهری الذکر، کثیراً علمه، عظیما حلمه، اندیشه اش بسیار متحرک و پویاست، ذاتا متذکر یاد خداست، علم و دانشش فراوان، بردباریش بزرگ، جمیل المنازعه، کریم المراجعه، اوسع الناس صدرا، و اذلهم نفسا؛ خوش برخورد در کشمکش ها، بزرگوار در بازگشت و پذیرش، سعه صدرش از همه بیشتر و نفسش از همه خاکسارتر است.
ضحکه تبسما، واجتماعه تعلما، مذکر الغافل، معلم الجاهل؛ خنده اش تبسم، گردهمایی اش برای تعلم و یادگیری، تذکردهنده به غافل و آموزنده جاهل است.
لا یؤذی من یوذیه و لا یخوض فیما لا یعنیه و لا یشمت بمصیبه به کسی که اذیتش می کند آزاری نمی رساند و در آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود و هیچ کس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمی کند.
و لا یذکر أحدا بغیبه ، بریئاً من المحرمات، واقفا عندالشبهات؛ هیچ کس را با غیبت یاد نمی کند، از کارهای حرام بیزار است و در موارد شبهه قدم برنمی دارد.
کثیر العطاء، قلیل الأذی، عونا للغریب، و أبا للیتیم؛ بخشش اش فراوان، آزارش بسیار کم، برای غریب و ناآشنا یاور و برای یتیم پدر است.
بشره فی وجهه، و حزنه فی قلبه، مستبشراً بفقره؛ شادابی و خرمی اش در چهره و حزن و اندوهش در دل و به نیاز خود (به خدا) خرسند است.
أحلی من الشهد، و أصلد من الصلد، لا یکشف سراً، و لا یهتک ستراً؛ شیرین تر از عسل و سخت تر از سنگ است، هیچ رازی را فاش نسازد و هیچ پرده ای را ندرد.
لطیف الحرکات، حلو المشاهده ، کثیر العباده ، حسن الوقار؛ حرکاتش لطیف، دیدارش شیرین، عبادتش بسیار، وقارش نیکو.
لین الجانب، طویل الصمت، حلیماً اذا جهل علیه؛ برخوردش نرم، سکوتش طولانی است، اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است.
صبوراً علی من أساء الیه، یجل الکبیر و یرحم الصغیر؛ برکسی که به او بدی کرده شکیبا است، بزرگ تر را گرامی داشته و به کوچک تر رحم می کند.
أمینا علی الأمانات، بعیداً من الخیانات، الفه التقی و حلفه الحیاء؛ بر امانت ها امین و از خیانت ها به دور است، همدم او تقوا و هم پیمان او شرم و حیاست.
کثیرالحذر، قلیل الزلل، حرکاته أدب، و کلامه عجیب؛ پرهیزش بسیار و لغزشش کم، حرکاتش مؤدبانه و گفتارش مایه شگفتی است.
مقیل العثره و لا یتبع العوره ، و قوراً صبورا، رضیاً، شکوراً؛ از خطا و لغزش در می گذرد و درپی عیوب دیگران نمی رود، با وقار، صبور، خشنود و راضی، سپاسگزار است.
قلیل الکلام، صدوق اللسان، براً، مصوناً؛ کم حرف، راست گفتار، نیکوکار، مصون، و محفوظ است .
حلیماً، رفیقا، عفیفا، شریفا، لالعان و لاکذاب؛ بردبار، رفیق و سازگار، پاکدامن، با شرافت است لعن کننده و درغگو نیست.
و لامغتاب، و لاسباب، و لاحسود، و لا بخیل، هشاشا بشاشا، غیبت کننده نیست، دشنام نمی دهد نه حسود است و نه بخیل، گشاده رو و شاداب است.
لاحساس و لاجساس، یطلب من الأمور أعلاها، و من الأخلاق أسناها؛ نه ظریف و حساس است، و نه کنجکاو و جاسوس، از کارها، عالی ترین را طلب می کند و از اخلاق، برجسته ترین را.
مشمولا بحفظ الله، مؤیداً بتوفیق الله، ذا قوه فی لین؛ حفظ خدا شامل حال اوست، به توفیق الهی یاری شده است و درعین نرمش، قوی است.
و عزمه فی یقین، لا یحیف علی من یبغض، و لا یأثم فی من یحب؛ و تصمیمش همراه با یقین، با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند و درباره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد.
صبور فی الشدائد، لا یجور و لا یعتدی، و لا یأثیم بما یشتهی؛ در سختی ها بسیار شکیباست، نه ستم می کند و نه تجاوز و هرچه دلش خواست انجام ندهد.
الفقر شعاره، الصبر دثاره، قلیل المئونه ، کثیرالمعونه جامه زیرینش نیاز (به خدا)، و جامه زبرینش صبر و مقاومت، هزینه و زحمتش اندک، کمک و یاریش به دیگران بسیار.
کثیرالصیام، طویل القیام، قلیل المنام، قلبه تقی، و علمه زکی؛ روزه داری او بسیار، قیام و عبادتش طولانی، خوابش کم، قلبش پرهیزگار و علم و دانشش پاکیزه است.
اذا قدر عفا، و اذا وعد وفی، یصوم رغبا، و یصلی رهبا؛ هنگامی که قدرت یابد عفو نماید و هنگامی که وعده دهد وفا نماید، با میل و رغبت روزه می گیرد و با ترس و خوف نماز می خواند.
و یحسن فی عمله کانه ناظر الیه، غض الطرف، سخی الکف؛ چنان نیکو عمل می کند که گویا او را می بینند، دیده اش از ناروا فرو بسته، دستش باسخاوت است.
لا یرد سائلا، و لا یبخل بنائل، متواصلا الی الاخوان، مترادفاً الی الاحسان؛ درخواست کننده ای را رد نکند و در بذل و بخشش به دیگران بخل نورزد، با برادران ارتباط و پیوستگی دارد، در نیکوکاری پیاپی اقدام کند.
یزن کلامه و یخرس لسانه، لایغرق فی بغضه، و لا یهلک فی حبه؛ سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد، در خشم و دشمنی غرق نشود و در دوستیش هلاک نگردد.
لا یقبل الباطل من صدیقه و لا یرد الحق من عدوه، و لا یتعلم الا لیعلم و لا یعلم الا لیعمل؛ باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند، دانش را نمی آموزد مگر برای دانستن و آگاهی و نمی آموزد مگر برای عمل.
قلیلاً حقده، کثیراً شکره، یطلب النهار معیشته، و یبکی اللیل علی خطیئته؛ کینه اش اندک، شکر و سپاس اش بسیار، در روز به جست وجوی معاش می پردازد و در شب بر خطا و گناهش گریه می کند.
ان سلک مع أهل الدنیا کان أکیسهم و ان سلک مع أهل الآخره کان أورعهم؛ اگر با اهل دنیا همراه شود زیرک ترین آنهاست و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارساترین آنهاست.
لا یرضی فی کسبه بشبهه ، و لا یعمل فی دینه برخصه ؛ در کسب خویش موارد شبهه را نمی پسندد و در عمل به دینش دنبال عذر و رخصتی نمی رود.
یعطف علی أخیه بزلته، و یرضی ما مضی من قدیم صحبته؛ با خطا و لغزش برادر دینی اش به عطوفت رفتار نماید و حق دوستی دیرینه را مراعات می کند. (بحارالانوار، جلد76، ص120)