سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زورق

امام وقائد ما

    نظر

 آیت الله سید علی خامنه‌ای،

سید علی خامنه‌ای ثروتمندترین رهبر دنیاست؛
چرا که:
خونی که در رگ ماست،
همه هستی‌مان،
جان ناقابل‌مان،
و مختصر آبرویی که داریم،
همه و همه،
از آن خامنه‌ای است.
که با این کلکسیون،
با این همه ثروت،
ویلا ندارد، بیت دارد…
خانه اش به جای فرش،
عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان.
همه چیز ساده است.
مثل خانه زهرا(س).
مثل خیمه حسین(ع).
و حسینیه امام خمینی(ره) دارد.
و چفیه دارد.
و عصایی که چوبش از شجره طوباست.
و دست مجروحی،
که ریشه در "کف العباس" دارد.

و آقای ما، خامنه‌ایست...


رسول رحمت ،نبی اعظم

    نظر

خناسان وشیاطین،،وارثان جنگهای صلیبی به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام توهین کردند.اگرهمان روز اول که سلمان رشدی ملعون این جسارت راکرد به سزای عملش می رسید وجهان اسلام برمی خواست امروز شاهد این نبودیم

بشارتهاى انبیاء الهى و دیگران درباره ظهور رسول خدا(ص)

برخى از اهل تحقیق بتفصیل در اینباره‏ قلمفرسائى کرده و حتى جداگانه کتاب نوشته‏اند که از آنجمله‏ مى‏توان کتاب‏«راه سعادت‏»استاد فقید و محقق ارزشمندمرحوم شعرانى و مقاله محققانه دیگرى را که در کتاب‏«خاتم‏پیغمبران‏»در اینباره درج شده نام برد که چون با مقاله ما که درباره تاریخ تحلیلى اسلام است چندان ارتباطى ندارد و بیشتر بابحث نبوت خاصه رسول خدا«ص‏»ارتباط دارد تا با بحث ما و به‏اصطلاح یک بحث کلامى است نه تاریخى،نمى‏توانیم وقت‏خود و شما را با این بحث گسترده و عمیق بگیریم،ولى بهمان‏مقدار که مربوط به تاریخ مى‏شود یک اشاره اجمالى نموده ومى‏گذریم:

طبق روایات زیادى که در کتابهاى تاریخى و حدیث وسیره داریم بشارتهاى زیادى از پیمبران گذشته و دانشمندان و کاهنان در باره ظهور پیامبر بزرگوار اسلام‏«ص‏»وارد شده که به‏اجمال و تفصیل از ظهور و ولادت و بعثت آنحضرت خبرداده‏اند،و علامه مجلسى‏«ره‏»در کتاب بحار الانوار در اینباره‏بابى جداگانه تحت عنوان‏«باب البشائر بمولده و نبوته‏»منعقدکرده که بسیارى از آن روایات را در آنجا گرد آورده.

و بهر صورت قسمتى از این روایات همان‏هائى است که درتورات و انجیل آمده مانند:

آیه 14 و 15 از کتاب یهودا که مى‏گوید:

«لکن خنوخ‏«ادریس‏»که هفتم از آدم بود در باره همین اشخاص‏خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا برهمه داورى نماید و جمیع بى‏دینان را ملزم سازد و بر همه کارهاى‏بى دینى که ایشان کردند و بر تمامى سخنان زشت که گناهکاران‏بى دین بخلاف او گفتند...»

که ده هزار مقدس فقط با رسولخدا«ص‏»تطبیق مى‏کند که‏در داستان فتح مکه با او بودند.بخصوص با توجه به این مطلب‏که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسى‏«ع‏»نوشته شده.

و از آنجمله در سفر تثنیه باب 33 آیه 2 چنین آمده:

«و گفت‏خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوى آنها ودرخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از دست راستش بایک قانون آتشین...».

که طبق تحقیق جغرافى دانان منظور از«پاران‏»-یا فاران‏مکه است،و ده هزار مقدس نیز چنانچه قبلا گفته شد فقط قابل‏تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا«ص‏»است.

و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا:16،17،25،26 چنین‏است:

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید،و من از پدر خواهم‏خواست و او دیگرى را که فارقلیط است‏به شما خواهد داد که‏همیشه با شما خواهد بود،خلاصه حقیقتى که جهان آنرا نتواندپذیرفت زیرا که آنرا نمى‏بیند و نمى‏شناسد،اما شما آنرامى‏شناسید زیرا که با شما مى‏ماند و در شما خواهد بود.اینها رابه شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که اورا پدر به اسم من مى‏فرستد او همه چیز را بشما تعلیم دهد و هرآنچه گفتم بیاد آورد».

که بر طبق تحقیق کلمه‏«فارقلیط‏»که ترجمه عربى‏«پریکلیتوس‏»است‏بمعناى‏«احمد»است و مترجمین اناجیل از روى عمد یا اشتباه آنرا به‏«تسلى دهنده‏»ترجمه کرده‏اند و درفصل پانزدهم:26 چنین است:

«لیکن وقتى فارقلیط که من او را از جانب پدر مى‏فرستم و او روح‏راستى است که از جانب پدر عمل مى‏کند و نسبت‏به من گواهى‏خواهد داد».

و در فصل شانزدهم:7،12،13،14 چنین است:

«و من به شما راست مى‏گویم که رفتن من براى شما مفید است،زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد،اما اگر بروم او را نزدشما مى‏فرستم اکنون بسى چیزها دارم که بشما بگویم لیکن‏طاقت تحمل ندارید،اما چون آن خلاصه حقیقت‏بیاید او شما رابهر حقیقتى هدایت‏خواهد کرد،زیرا او از پیش خود تکلم‏نمى‏کند آنچه مى‏شنود خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد»

و قسمتى دیگر آنهائى است که از دانشمندان یهود وراهبان مسیحى و کاهنان و منجمان و دیگران نقل شده مانندسخنان دانشمندان یهودى بنى قریظه که با«تبع‏»پادشاه یمن‏گفتند (1) و سخنان عبد الله بن سلام (2) و آنچه از سیف بن ذى یزن نقل شده (3) ،و سخنان‏«بحیرا»و«نسطورا» (4) و«سطیح‏»و«شق‏» (5) و«قس بن ساعدة‏» (6) یکى از بزرگان مسیحیت و روایت‏ابو المویهب راهب (7) و«زید بن نفیل‏» (8) که باز هم براى نمونه‏بداستان زیر که خلاصه‏اى از نقل ابن اسحاق در سیره است توجه‏نمائید:

ابن هشام مورخ مشهور در تاریخ خود مى‏نویسد: (9) ربیعة بن‏نصر که یکى از پادشاهان یمن بود خواب وحشتناکى دید و براى‏دانستن تعبیر آن تمامى کاهنان و منجمان را بدربار خویش احضارکرد و تعبیر خواب خود را از آنها خواستار شد.

آنها گفتند:خواب خود را بیان کن تا ما تعبیر کنیم؟

ربیعة در جواب گفت:من اگر خواب خود را بگویم و شماتعبیر کنید به تعبیر شما اطمینان ندارم ولى اگر یکى از شما تعبیرآن خواب را پیش از نقل آن بگوید تعبیر او صحیح است.

یکى از آنها چنین گفت:چنین شخصى را که پادشاه مى‏خواهد فقط دو نفر هستند یکى‏«سطیح‏»و دیگرى‏«شق‏»که‏این دو کاهن مى‏توانند خواب را نقل کرده و تعبیر کنند.

ربیعة بدنبال آندو فرستاد و آنها را احضار کرد،سطیح قبل‏از«شق‏»بدربار ربیعة آمد و چون پادشاه جریان خواب خود رابدو گفت،سطیح گفت:آرى در خواب گلوله آتشى را دیدى که‏از تاریکى بیرون آمد و در سرزمین تهامه در افتاد و هر جاندارى‏را در کام خود فرو برد!

ربیعة گفت:درست است اکنون بگو تعبیر آن چیست؟

سطیح اظهار داشت:سوگند بهر جاندارى که در این‏سرزمین زندگى مى‏کند که مردم حبشه بسرزمین شما فرود آیند وآنرا بگیرند.

پادشاه با وحشت پرسید:این داستان در زمان سلطنت من‏صورت خواهد گرفت‏یا پس از آن؟

سطیح گفت:نه:پس از سلطنت تو خواهد بود.

ربیعة پرسید:آیا سلطنت آنها دوام خواهد یافت‏یا منقطع‏مى‏شود!

گفت:نه پس از هفتاد و چند سال سلطنتشان منقطع‏مى‏شود!

پرسید:سلطنت آنها بدست چه کسى از بین مى‏رود؟ گفت:بدست مردى بنام ارم بن ذى یزن که از مملکت عدن‏بیرون خواهد آمد.

پرسید:آیا سلطنت ارم بن ذى یزن دوام خواهد یافت؟

گفت:نه آن هم منقرض خواهد شد.

پرسید:بدست چه کسى؟

گفت:به دست پیغمبرى پاکیزه که از جانب خدا بدو وحى‏مى‏شود.

پرسید:آن پیغمبر از چه قبیله‏اى خواهد بود؟

گفت:مردى است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن‏نصر که پادشاهى این سرزمین تا پایان این جهان در میان پیروان‏او خواهد بود.

ربیعة پرسید:مگر این جهان پایانى دارد؟

گفت:آرى پایان این جهان آنروزى است که اولین وآخرین در آنروز گرد آیند و نیکو کاران بسعادت رسند و بد کاران‏بدبخت گردند.

ربیعة گفت:آیا آنچه گفتى خواهد شد؟

سطیح پاسخداد:آرى سوگند بصبح و شام که آنچه گفتم‏خواهد شد.

پس از این سخنان‏«شق‏»نیز بدربار ربیعه آمد و او نیز سخنانى نظیر گفتار«سطیح‏»گفت و همین جریان موجب شد تاربیعه در صدد کوچ کردن بسرزمین عراق برآید و به شاپور-پادشاه‏فارس-نامه‏اى نوشت و از وى خواست تا او و فرزندانش را درجاى مناسبى در سرزمین عراق سکونت دهد و شاپور نیز سرزمین‏«حیرة‏»را-که در نزدیکى کوفه بوده-براى سکونت آنها در نظرگرفت و ایشانرا بدانجا منتقل کرد،و نعمان بن منذر-فرمانرواى‏مشهور حیرة-از فرزندان ربیعة بن نصر است.

و بالاخره مى‏رسیم به اشعارى که ادیب الممالک فراهانى‏در آن قصیده معروف خود سروده و مطلع آن چنین است:

برخیز شتربانا بر بند کجاوه کز چرخ همى گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخاست آواى چکاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر بشتاب اندر از رود سماوه در دیده من بنگر دریاچه ساوه وز سینه‏ام آتشکده فارس نمودار

تا آنکه گوید:

با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید کارى که تو مى‏خواهى از فیل نیاید رو تا بسرت طیر ابابیل نیاید بر فرق تو و قوم تو سجیل نیاید تا دشمن تو مهبط جبریل نیاید تاکید تو در مورد تضلیل نیاید تا صاحب خانه نرساند بتو آزار زنهار بترس از غضب صاحب خانه بسپار بزودى شتر سبط کنانة برگرداز این راه و مجو عذر و بهانه بنویس به نجاشى اوضاع،شبانه آگاه کنش از بد اطوار زمانه وز طیر ابابیل یکى بر بنشانه کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار

تا آنجا که در باره ولادت آنحضرت گوید:

این است که ساسان به دساتیر خبر داد جاماسب به روز سوم تیر خبر داد بر بابک برنا پدر پیر خبر داد بودا بصنم خانه کشمیر خبر داد مخدوم سرائیل به ساعیر خبر داد وان کودک ناشسته لب از شیر خبر داد ربیون گفتند و نیوشیدند احبار از شق و سطیح این سخنان پرس زمانى تا بر تو بیان سازند اسرار نهانى گر خواب انوشروان تعبیر ندانى از کنگره کاخش تفسیر توانى بر عبد مسیح این سخنان گر برسانى آرد بمدائن درت از شام نشانى بر آیت میلاد نبى سید مختار فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد مولاى زمان مهتر صاحبدل امجد آن سید مسعود و خداوند مؤید پیغمبر محمود ابو القاسم احمد وصفش نتوان گفت‏بهفتاد مجلد این بس که خدا گوید«ما کان محمد» بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار اندر کف او باشد از غیب مفاتیح و اندر رخ او تابد از نور مصابیح خاک کف پایش بفلک دارد ترجیح نوش لب لعلش بروان سازد تفریح قدرش ملک العرش بما ساخته تصریح وین معجزه‏اش بس که همى خواند تسبیح سنگى که ببوسد کف آن دست گهر بار اى لعل لبت کرده سبک سنگ گهر را وى ساخته شیرین کلمات تو شکر را شیروى به امر تو درد ناف پدر را انگشت تو فرسوده کند قرص قمر را تقدیر بمیدان تو افکنده سپر را واهوى ختن نافه کند خون جگر را تا لایق بزم تو شود نغز و بهنجار موسى ز ظهور تو خبر داد به یوشع ادریس بیان کرده به اخنوخ و همیلع شامول به یثرب شده از جانب تبع تا بر تو دهد نامه آن شاه سمیدع اى از رخ دادار برانداخته برقع بر فرق تو بنهاده خدا تاج مرصع در دست تو بسپرده قضا صارم تبار

و البته در مورد بشارتهائى که نمونه‏اش را در عهد جدید وقدیم و انجیل و غیره خواندید تذکر این نکته که در سخن بعضى‏از نویسندگان نیز دیده مى‏شود ضرورى است که چون غرض ازذکر این بشارتها در کلمات انبیاء و بزرگان گذشته اطلاع یافتن‏طبقه خاصى از آیندگان یعنى دانشمندان و محققانى بود که تاحدودى ملهم باشند و مغرضان و منحرفان نتوانند به آنها دستبردزده و از تحریف و تصحیف مصون بماند از اینرو این بشارتهامعمولا داراى خصوصیات زیر است:

1-بشارتها معمولا واضح و روشن نیست و عموما در قالب‏استعارات و کنایات ذکر شده...

2-در این بشارتها نام رسمى پیمبران که بدان نام خوانده‏مى‏شدند ذکر نشده و معمولا اوصاف و خصوصیات اخلاقى آنان‏ذکر شده مانند لفظ‏«مسیح‏»که در باره حضرت عیسى دربشارات آمده و«فارقلیط‏»که در بشارات رسول خدا ذکر گردیده...

3-در بشارات زمان و مکان نیز معمولا بدان معنى و مفهومى‏که نزد ما دارد ذکر نشده و بطور رمز و کنایه ذکر شده چنانچه دراخبار غیبیة ائمه اطهار و بخصوص امیر مؤمنان علیه السلام وروایات علائم ظهور نیز این خصوصیت‏بچشم مى‏خورد که بخاطررعایت همان جهتى که ذکر شد بصورت رمز و اشاره و کنایة‏مطلب را بیان فرموده‏اند...

و بگفته یکى از نویسندگان‏«مصلحت‏خداوندى ایجاب مى‏کرد که این بشارات مانندزیبائیهاى طبیعت که محفوظ مى‏ماند یا مانند صندوقچه‏جواهر فروشان که بدقت‏حفظ مى‏شود در لفافه‏اى از اشارات‏محفوظ بماند تا مورد استفاده نسلهاى بعد که بیشتر با عقل و دانش‏سر و کار دارند قرار گیرد». (10)

پى‏نوشتها:

1-زندگانى پیغمبر اسلام تالیف نگارنده ص 40.

2-بحار الانوار ج 15 ص 180-186.

3-بحار الانوار ج 15 ص 180-186.

4 و 5 و 6-زندگانى پیغمبر اسلام ص 77 و 89 و 38 و 42.

7-اکمال الدین ص 111 و 112.

8-زندگانى پیغمبر اسلام ص 41.

9-آنچه ذیلا از سیره ابن هشام نقل کرده‏ایم تلخیص شده است.

10-خاتم پیغمبران ج 1 ص 502.

درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد اول صفحه 149

رسولى محلاتى

 

 


کریم اهل بیت

    نظر

افسانه هزار همسری امام مجتبی علیه السلام

امام حسن

درباره امام حسن مجتبی علیه السلام گفته می شود که او علاقه فراوانی به ازدواج با زنان داشت و بر اساس همین علاقه، زنهای فراوانی را به ازدواج خود درآورد. آماری هم که برای این زنها می گویند از دهها نفر گذشته و به صدها می رسد. بعد هم ادامه می دهند که این ازدواجها دوام چندانی نداشتند و حضرت با طلاقهای مکرر به آنها پایان می داد. قبل از هر گونه اظهار نظر در این باره بهتر است ببینیم ریشه این حرف و حدیثها کجاست؟

ریشه این سخنان، اخبار و روایاتی است که در منابع حدیثی و تاریخی وجود دارند. در منابع معتبر شیعه و سنی دو دسته گزارش هست که مربوط به این ماجراست: یکی گزارشهای مبنی بر مِطلاق (بسیار طلاق دهنده) بودن حضرت و دوم گزارشهایی که در آن اعداد و ارقام شگفت انگیزی برای همسران حضرت ذکر شده است. موارد زیر نمونه ای از این گزارشهاست:

 

نمونه گزارشهای مربوط به مطلاق بودن امام

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: مردی خدمت امیرالمومنین علیه السلام رسید و از او درباره امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر که از دخترش خواستگاری کرده بودند مشورت خواست. امام علیه السلام به او فرمود:

«أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ ؛ حسن که زیاد زن طلاق می دهد؛ دخترت را به حسین بده که او برای دخترت بهتر است».[1]

در روایت دیگری آمده است: روزی امام علی علیه السلام بر فراز منبر کوفه به مردم توصیه کرد:

« لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ ؛ مردم! به حسن زن ندهید چرا که او زیاد زن طلاق می دهد ».[2]

نظیر این روایت در منابع کهن اهل سنت نیز وجود دارد.[3]

چگونه می شود کسی هم امام معصوم باشد و از مقربترین ها به خدا و هم مِطلاق باشد و مورد غضب خدا ؟!! گزاره اول یقینا درست است؛ پس گزاره دوم یقینا دروغ است و باطل.

نمونه گزارشهای مربوط به تعداد همسران امام

از امام صادق علیه السلام نقل می کنند که فرمود:

« إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ طَلَّقَ خَمْسِینَ امْرَأَةً ؛ امام حسن علیه السلام ، پنجاه زن را طلاق داد ».[4]

ابن شهر آشوب به نقل از دانشمند اهل سنت، ابوطالب مکی می نویسد:

« أَنَّهُ تَزَوَّجَ مِائَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ امْرَأَةً ؛ امام حسن علیه السلام با250 زن ازدواج کرد ». بعد به این هم اکتفا نکرده و با عبارت «قیل ؛ گفته شده» تعداد آنها را به 300 زن می رساند.[5]

در منابع اهل سنت بازار اعداد ارقام گرمتر و شگفت انگیزتر از منابع شیعه است:

ابن ابی الحدید به نقل از مدائنی تعداد همسران حضرت را 70 زن اعلام می کند [6] و ابن سعد از تعداد 90 همسر خبر می دهد.[7] ابوطالب مکی صحبت از 250 تا 300 زن می کند[8] و در نهایت ابن کثیر بی هیچ دلیل و مدرکی ادعا می کند که آن حضرت 700 بلکه هزار همسر اختیار کرده است.[9]

 

نقد این اخبار و گزارشها

نقد سندی

این اخبار و گزارشها به دو دسته با سند و بی سند تقسیم می شوند که دسته اول، صرف ادعا هستند و هیچ دلیل و مدرکی بر صحتشان وجود ندارد ؛ مانند همین گزارشهایی که ابن کثیر و مانند او نقل می کنند.

دسته دوم فقط ادعا نیستند بلکه روایتهایی اند که با نقل به ما رسیده است ؛ مانند آنچه که از منابع شیعه نقل کردیم.

بر اساس پژوهشهای انجام شده [10] تمام این روایات از ضعف سندی رنج برده و هیچکدام دارای ارزش و اعتبار علمی نیستند؛ بنابراین نمی توان به آنها اعتماد کرد.

نقد محتوایی

در یک بررسی عالمانه یعنی عرضه عقلانه این روایات به قرآن و دیگر روایات که از نظر سند و متن از سلامت کامل برخوردارند؛ تعارض آشکاری بین گروه دیده می شود. این تعارضها به کمک آن ضعفهای سندی سبب می شوند که ما یقین کنیم این روایتها ساختگی اند.

امام حسن

نمونه هایی از این تعارضها

1. تعارض محتوای این روایات با شأن و مقام دو امامی که قرآن به عصمت آنها شهادت می دهد.[11] شما تصور کنید امام معصومی بر روی منبر، انسان معصوم دیگری که رسول خدا صلی الله علیه وآله او را سرور جوانان بهشت نامیده است، خطاب قرار دهد که او زیاد زن، طلاق می دهد و از مردم بخواهد که به او زن ندهند!!!

بی تردید این رفتار از دو انسان وارسته و متخلق غیر معصوم بعید است تا چه رسد به دو امام معصوم با آن همه مقام و منزلت.

2. تعارض جدی این روایات با روایات معتبری که از خود حضرات معصومین علیهم السلام در مذمت طلاق و تنوع طلبی جنسی نقل شده است:

امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ مِمَّا أَحَلَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّلَاقِ وَ إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمِطْلَاقَ الذَّوَّاقَ؛ از چیزهایى که خداوند متعال حلال فرموده هیچ چیز نزد او منفورتر از طلاق نیست. خداوند مردى را که زن، زیاد طلاق مى‏دهد و پیوسته تغییر همسر مى‏دهد دشمن دارد ».[12]

چگونه می شود کسی هم امام معصوم باشد و از مقربترین ها به خدا و هم مِطلاق باشد و مورد غضب خدا ؟!! گزاره اول یقینا درست است؛ پس گزاره دوم یقینا دروغ است و باطل.

البته تعارضهای دیگری هم هست که ما به همین دو تعارض مهم بسنده می کنیم.

 

منشأ دروغ پردازی ها

اما چه کسانی این دروغ را ساختند و به شکل حدیث و گزارش تاریخی منتشر کردند؟

از محتوای این اخبار و روایات روشن است که ساخت و ترویج اینگونه اخبار، کار کسانی است که کینه این امام عزیز را به دل داشته اند و با این کار خواسته اند، جایگاه اجتماعی و چهره محبوب آن حضرت در قلوب علاقه مندانش را خدشه دار کنند.

برای کشف این موضوع، توجه به دو نکته لازم است:

1.  تمام این نقلها به کسانی ختم می شوند که دست کم یک قرن بعد از شهادت امام حسن علیه السلام به دنیا آمده اند؛ یعنی زمان عباسیان.

2.  این کار برای تخریب چهره امام حسن علیه السلام و دور کردن مردم از ایشان و نسل او صورت گرفته است.

روایات مطلاق بودن و تعدد ازدواج و طلاقهای امام حسن علیه السلام ساخته و پرداخته منصور داونقی ملعون است که به کمک جاعلان حدیث و تاریخ نگاران دروغ پرداز عباسی آنها را ساخت و با هدف حذف رقبای سیاسی خود آنها در بین مردم گسترش داد.

با این دو فرض باید به دنبال مقطعی بگردیم که عباسیان تلاش کرده اند امام حسن علیه السلام و نسل او را بدنام کنند.

مسعودی گزارش هایی دارد که شاه کلید این معماست؛ خلاصه گزارشهای او چنین است:

ابو جعفر منصور دوانقی سال 136ق به حکومت رسید. در زمان حکومت او شیعیان قیامهای گسترده و موفقیت آمیزی را بر علیه او و حکومت غاصبانه اش آغاز کردند. در این بین نوادگان امام حسن علیه السلام که به «بنی الحسن» مشهور بودند نقش پررنگتر و تاثیرگذارتری ایفا می کردند. آنان که در واقع رهبری این قیامها را بر عهده داشتند به شدت مورد کینه و نفرت منصور قرار گرفتند. روزی که منصور توانست جمعی از رهبران بنی الحسنی را دستگیر کند در جمع مردم حاضر شد و برای جدا کردن مردم شیعه از آنها دست به یک سخنرانی هدفمندی زد. او تلاش کرد در این سخنرانی چهره امام علیه السلام و نسل او را در نظر مردم، بد جلوه دهد تا شاید بتواند مردم را از حمایت و تبعیت این نسل پاک بازدارد.

مسعودی می نویسد:

وقتى منصور، عبدالله بن حسن و برادرانش و کسانى از خاندان وى را دستگیر کرد در هاشمیه به منبر رفت و پس از حمد و ثناى خدا و صلوات پیمبر صلى الله علیه و سلم گفت: «اى مردم خراسان شما پیروان و یاران و اهل دعوت ما هستید اگر با دیگرى بیعت کنید با کسى بهتر از ما بیعت نخواهید کرد. بخدائى که خدائى جز او نیست. ما فرزندان ابو طالب را با کار خلافت واگذاشتیم و کم و بیش در کارشان دخالت نکردیم. على بن ابى طالب رضى الله عنه قیام کرد و توفیق نیافت ... پس از او حسن بن على رضى الله عنه قیام کرد.

در این لحظه که یک طرف مردم هستند و در طرف دیگر بنی الحسن که سمت رهبری این مردم را دارند، وقتی به بیان اوصاف امام حسن علیه السلام یعنی جدّ همین بنی الحسن می رسد این تعبیر را به کار می برد:

أقبل على النساء یتزوج الیوم واحدة و یطلق غداً أخرى‏

او به زنان علاقه فراوان داشت یک روز زن می گرفت و فردا او را طلاق می داد.[13]

خلاصه روایات مطلاق بودن و تعدد ازدواج و طلاقهای امام حسن علیه السلام ساخته و پرداخته منصور داونقی ملعون است که به کمک جاعلان حدیث و تاریخ نگاران دروغ پرداز عباسی آنها را ساخت و با هدف حذف رقبای سیاسی خود آنها در بین مردم گسترش داد.